تجربۀ تفکر

ساخت وبلاگ
نگاهی اجمالی به بعضی از وجوه فلسفی مسئله دیالوگدکتر محمدجواد فریدزادهمجلۀ گفتمان زمستان 1377 شماره 3(با اندکی ویرایش به دست محمد نورالهی)سؤال از چگونگی علم انسان به اعیان و موجودات، یکی از قدیمیترین سؤالات فلسفی است. مشارب و نحل مختلف فلسفی با توجه به جوابی که به این سؤال می‏دهند، از یکدیگر تفکیک می‏شوند. در دورۀ جدید سؤال دیگری در جنب این سؤال مطرح شده است که گرچه متفرع و منشعب از آن است، اما همچون‏ «فرع زائد بر اصل‏» روز بروز مورد توجه بیشتر فلاسفه واقع شده است. آن سؤال این است: ما چگونه به انسانهای دیگر علم پیدا می‏کنیم. یعنی معنی این جمله که کسی می‏گوید: «من زید را می‏شناسم‏» چیست؟ سؤال دیگر این است که ‏ «زید چیست؟» و سؤال بعدی این است که: «زید کیست؟». شناخت زید به عنوان ‏ «دیگری‏» منوط به شناخت‏ «من‏» است. «دیگری‏» از جایی شروع می‏شود که ‏ «من‏» تمام می‏شود و مرز وجودی ‏ «آنها» دیوار به دیوار حدود هستی ‏ «ما» است. هر جنگی مستلزم وجود «آنها» ست. تا با کمک وهم، گروهی از انسانها را تبدیل به ‏ «آنها» نکنیم و در «آنجا» ساکنشان نسازیم، هر جنگی غیر ممکن می‏شود (البته باید توجه کنیم که دفاع، غیر از اقدام به جنگ است و باید از خلط میان احکام این دو پرهیز شود) . نظریۀ «جنگ تمدنها» مبتنی بر وجود «آنها» و «آنجا» است. چنانکه نظریۀ ‏ «گفت‌وگوی تمدنها» نیز مستلزم وجود رابطۀ «من-تو» و «ما-آنها» است. اما «آنها» در وقتی که طرف گفت‌وگو واقع می‏شود با «آنها» در وقتی که طرف جنگ قرار می‏گیرد، با یکدیگر ماهیةً متفاوت اند. یک بار دیگر سؤالات را مرور کنیم:چگونگی علم ‏ «من‏» به ‏ «من‏» ، چگونگی علم ‏ «من‏» به جهان، چگونگی علم ‏ «من‏» به دیگری، دیگری چیست و کیست.فرمان سقراطی ‏ «خود را بشناس‏» که در تجربۀ تفکر...
ما را در سایت تجربۀ تفکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3denkenserfahrung0 بازدید : 77 تاريخ : سه شنبه 16 اسفند 1401 ساعت: 15:04

نگاهی اجمالی به بعضی از وجوه فلسفی مسئله دیالوگدکتر محمدجواد فریدزادهمجلۀ گفتمان زمستان 1377 شماره 3(با اندکی ویرایش به دست محمد نورالهی)سؤال از چگونگی علم انسان به اعیان و موجودات، یکی از قدیمیترین سؤالات فلسفی است. مشارب و نحل مختلف فلسفی با توجه به جوابی که به این سؤال می‏دهند، از یکدیگر تفکیک می‏شوند. در دورۀ جدید سؤال دیگری در جنب این سؤال مطرح شده است که گرچه متفرع و منشعب از آن است، اما همچون‏ «فرع زائد بر اصل‏» روز بروز مورد توجه بیشتر فلاسفه واقع شده است. آن سؤال این است: ما چگونه به انسانهای دیگر علم پیدا می‏کنیم. یعنی معنی این جمله که کسی می‏گوید: «من زید را می‏شناسم‏» چیست؟ سؤال دیگر این است که ‏ «زید چیست؟» و سؤال بعدی این است که: «زید کیست؟». شناخت زید به عنوان ‏ «دیگری‏» منوط به شناخت‏ «من‏» است. «دیگری‏» از جایی شروع می‏شود که ‏ «من‏» تمام می‏شود و مرز وجودی ‏ «آنها» دیوار به دیوار حدود هستی ‏ «ما» است. هر جنگی مستلزم وجود «آنها» ست. تا با کمک وهم، گروهی از انسانها را تبدیل به ‏ «آنها» نکنیم و در «آنجا» ساکنشان نسازیم، هر جنگی غیر ممکن می‏شود (البته باید توجه کنیم که دفاع، غیر از اقدام به جنگ است و باید از خلط میان احکام این دو پرهیز شود) . نظریۀ «جنگ تمدنها» مبتنی بر وجود «آنها» و «آنجا» است. چنانکه نظریۀ ‏ «گفت‌وگوی تمدنها» نیز مستلزم وجود رابطۀ «من-تو» و «ما-آنها» است. اما «آنها» در وقتی که طرف گفت‌وگو واقع می‏شود با «آنها» در وقتی که طرف جنگ قرار می‏گیرد، با یکدیگر ماهیةً متفاوت اند. یک بار دیگر سؤالات را مرور کنیم:چگونگی علم ‏ «من‏» به ‏ «من‏» ، چگونگی علم ‏ «من‏» به جهان، چگونگی علم ‏ «من‏» به دیگری، دیگری چیست و کیست.فرمان سقراطی ‏ «خود را بشناس‏» که در تجربۀ تفکر...
ما را در سایت تجربۀ تفکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3denkenserfahrung0 بازدید : 64 تاريخ : پنجشنبه 4 اسفند 1401 ساعت: 14:21